۱۳۸۸ بهمن ۲۳, جمعه

مديريت لازم نيست. يلخي کار مي‌کنيم.

من چند ساليه که دارم براي بچه‌هاي دوره راهنمايي و دبيرستان کارگاه‌هاي خلاقيت برگزار مي‌کنم. تا دو سال پيش فکر مي‌کردم مشکل عمده‌ دختران نوجوان ما کم‌توان بودن ذهن واگراشونه. به اين معني که از تلفيق چيزهاي بي‌ربط به هم عاجزن. نمي‌تونند عناصر مرتبط رو از هم جدا کنن. ذهنشون منظم و خط کشي شده ست و چيزهايي مثل اين. از دو سال پيش به اين طرف متوجه شدم علاوه بر ناتواني ذهن واگرا ذهن همگرا هم در بين دختران کم‌توانه. فکر کردم آموزش بعضي تکنيک‌‌ها و مهارت‌ها به رفع اين مشکلات کمي کمک مي‌کنه. در توانمند سازي ذهن واگرا مشکلي نيست. کار خوب پيش مي‌ره چون همه کمبودش رو حس مي‌کنن و با تمام وجود گوش مي‌دن . در ضمن به مدد سينما و گاهي کتاب چيزهايي از توانمند کردن ذهن واگرا ديدن. اما به ذهن همگرا که مي‌رسم مشکلات شروع مي‌شه. دو جلسه پيش داشتم راجع به اهميت مديريت زمان-فرد تو کار گروهي حرف مي‌زدم. بچه‌ها در يک بازه محدود زماني و با دو هم‌گروهي بايد چيزي مي‌ساختن، درباره‌ش مي‌نوشتن و کارشون رو معرفي مي‌کردن. نتيجه‌ کارها همونطور که پيش بيني مي‌کردم خوب نبود. چون با وجود صحبت از روش کار علمي اعم از ساده سازي، مديرت زمان و تقسيم مسئوليت کسي حرف‌ها رو جدي نگرفت. بهتر بگم کسي ضرورتش رو حس نکرد. وقتي برگشتيم و کار رو مرور کرديم اميدوار بودم بچه‌ها متوجه اهميت مديريت و تمرکز روي کار بشن. اين شيوه کلاس منه. همه چيز رو تجربه مي‌کنن تا بفهمن کجاي کار ايراد داره. اما در کمال تاسف و تعجب و تاثر بايد بگم با وجود اقرار بچه‌ها به کم بودن زمان و نبود همکاري کافي بين اعضا کسي به ابن نکته نرسيد که يک مديريت خوب مي‌تونه اين مشکل رو حل کنه. يک ساعتي در اين باره با هم صحبت کرديم و بعد از يک ساعت فکر مي‌کنيد راه حل‌هاي بچه‌ها چي بود. افزايش زمان کار و تغيير همکار !!! دقيقا همون کاري که ما با ده بيست سال فاصله سني از اين بچه ها انجام مي‌ديم. توي اين يک هفته فکر کردم در تعريف من از مديريت چه اشکالي وجود داشته. دو روزه ديگه کلاس دارم و الان به شک افتادم که شايد بچه‌ها اصلا ، تاکيد مي‌کنم اصلا هيچ حسي و ديدي نسبت به چيزي به نام مديريت ندارن. براي همين من که حرف مي‌زنم انگار يه بنده خداي نئاندرتال از عمق تاريخ داره فرياد مي‌کشه. اگه کسي از دوستان مي‌‍تونه راه حلي ارائه کنه اين دبير مستاصل آماده شنيدنه.

اين پست در تاريخ 2007/08/04 نوشته شده است

هیچ نظری موجود نیست: