دو هفته پيش سر کلاس نوشتار خلاق براي بچهها داستاني از چخوف خوندم. نيم ساعتي راجع به تاثرات نويسنده حرف زديم. راجع به اينکه چطور نويسنده اونچه که متاثرش ميکنه رو در قالب داستان مينويسه و ثبتش ميکنه. بعد کمي راجع به چيزهايي که بچهها رو در زندگيشون متاثر کرده حرف زديم. از عشق که تاثري عميقه تا گفتگو و رفتارهاي ساده پيشپا افتاده که گاهي به قوت تموم سالها در ذهن ميمونه و پاک نميشه. قرار شد براي هفته بعد هر کدوم از بچهها داستاني درباره يکي از همين تاثرها بنويسه. ياسمن اولين کسي بود که داستانش رو خوند. در طول اين هفته نتونستم اين داستان رو فراموش کنم.
امروز تو کلاس زبان
Teacher: make a sentence with love.
My friend: I love study.
Me: I love America.
يهو همه ساکت شدند معلممون يه کم سرخ شد، بعد صورتي شد، بعد نارنجي، بعد گفت: ok, next one
خيلي خوشحالم. فردا تعطيله و بيست و دوي بهمنه. بابا ميگه: بايد بريم تظاهرات. مامان ميگه: هتل رزرو کردم. بابا ميگه: اين وظيفه ملي ماست. مامان ميگه: يوگيمون گفته تغيير محيط روي روح تاثير داره. بابا ميگه: انقلاب ما انفجار نور بود. مامان ميگه: آخ يادم رفت ضد آفتابم رو بردارم.
امروز بيست و دوي بهمنه. بابا صبح زود بيدارم کرد که برم تظاهرات و مامان گفت که تب دارم. خلاصه مامان رفت شمال، بابا رفت تظاهرات، منم رفتم پيش مامان بزرگم. داريم با هم اسم فاميل بازي ميکنيم. مامانبزرگ برد. من گفتم: کاش يه بارم من ببرم. مامانبزرگ گفت: کاش زندگيتو ببري.
بابابزرگ ميگه: ميخواي چکاره بشي؟ ميگم: تو آمريکا ميخوام دکتري مو بگيرم. بابا ميگه: دکتري نه، دکترا. بعدشم مگه من مرده باشم بذارم بري کافرستون. سيامک ميگه: کروب آفتاب کيلي کشنگه! ميگم: آمريکا قشنگه؟ ميگه: نميدونم. کودت بايد ديد اما ايران کيلي کشنگه. ميگم: قول ميدي بزرگ شدم کار منو درست کني بيام آمريکا. ميگه: کول ميدم. مامان ميگه: اين همه فروشگاه تو يه خيابون؟! مامان سيامک ميگه: آره سهيلا جون، تازه از اين بيشترش هم هست. مامان ميگه: اين گاو لوسه کجا هست حالا؟ مامان سيامک ميگه: لاسوگاس رو ميگي؟ مامان ميگه: راسته يه عالمه قمارخونه داره؟ بابا ميگه: استغفرالله و پا ميشه ميره آشپزخونه. باباي سيامک ميگه: فري جون کجا ميشه سيگار کشيد؟ بابا ميگه: توي ايوون. سيامک ميگه: بريم توپ بازي؟ ميگم: باشه، بريم ايوون. توپم ميفته نزديک باباي سيامک و بابام. بابا در گوش باباي سيامک ميگه: يعني با ثبتنام تو شرکت شما کارم تا دو سال ديگه درست ميشه؟
این نوشته در تاریخ 20/2/2009 نوشته شده است.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر