۱۳۸۸ اسفند ۲۱, جمعه

مي‌خوانيم اما نمي‌خوانيم

من نمي‌دانم چقدر روزنامه‌هاي ما از خوانندگان دائمشان بازخورد مي‌گيرند و چقدر دربند بهبود کيفيت مطالبشان هستند. من مدتهاست که مقاله خوبي در روزنامه‌ها پيدا نمي‌کنم. به‌خصوص اگر به حوزه انديشه مربوط شوند. مقالات مغشوشند. فهمشان سخت است. و اگر به لحاظ محتوايي هم حرفي براي گفتن داشته باشند بيشتر به درد کتاب شدن مي‌خورند تا نوشته روزنامه‌اي. من براي اثبات حرفم مقاله‌اي را نقد کرده‌ام. مي‌دانم اين پستم وبلاگي نيست. کمي طولانيست و بايد يک ربعي وقت بگذاريد و نگاهي به مقاله اصلي کنيد. اما موضوع به نظرم مهم بود.
روزنامه اعتماد مورخ 12 آذرماه در بخش انديشه مقاله‌اي چاپ کرده با عنوان "جايگاه روشنفکري در ايران، تاملي برمولفه‌هاي روشنفکري". سايت هفتان هم در همان تاريخ به اين مقاله لينک داده. از آنجا که بحث روشنفکري در ايران براي من يک علامت سوال بسيار بزرگ است بلافاصله لينک هفتان را باز کردم. مقاله را پرينت گرفتم و مشغول خواندن شدم. با توجه به عنوان مقاله انتظار داشتم با يک بار خواندن آن بتوانم بطور خلاصه به سوال زير پاسخ دهم:
آيا مي‌توانيد براي نشان دادن جايگاه روشنفکري در ايران به دو ( يا سه) مولفه روشنفکري در طول دهه‌هاي بيست و سي (يا هر بازه زماني ديگري) بطور خلاصه اشاره کنيد؟
من سه بار مقاله را خواندم. اما نتوانستم هيچ مولفه‌اي را بطور مشخص پيدا کنم. به نظرم دو سري ايراد بر اين مقاله وارد است. دسته اول ايرادات محتوايي‌ست. نويسنده بدون توجه به آنچه مي‌خواهد بگويد بخشي از محفوظات يا انديشه‌هايش را روي کاغذ مي‌آورد. دوم ايرادات ادبي متن است. استفاده از کلمات غلط يا ترکيبات بي‌معني يا علامت‌گذاري‌هاي غلط در اکثر متون امروزي ما رايج شده است.
اما مثال‌هايي از دسته اول
1-نوشته مغشوش است. نويسنده از همه چيز حرف مي‌زند اما بدون دقت کافي؛ مثلا به نمود جريانهاي روشنفکري در آثار هنري اشاره مي‌کند بي‌آنکه بگويد کدام دوره و کدام آثار هنري را مد نظر دارد. از مبارزات سياسي براي کسب مطالبات سياسي حرف مي‌زند بدون آنکه بگويد چه نوع مبارزاتي و در کدام دوره مورد نظر اوست. با توجه به اينکه نويسنده در ابتداي مقاله اشاره کرده سرچشه‌هاي روشنفکري ايران به دو قرن پيش برمي‌گردد نمي‌شود بدون اشاره به دوره تاريخي از آثار هنري يا مبارزات سياسي حرف زد.
2-نتوانستم بفهمم مورد بحث مقاله روشنفکران هستند يا روشنفکري يا روشنگري!! هر سه اين عناصر در مقاله آمده و تا جايي که من مي‌دانم اين سه کلمه در معنا با هم تفاوت‌هايي دارند.
3-نويسنده به مقولاتي مي‌پردازد که به موضوع و عنوان مقاله مرتبط نيست. مثلا نويسنده معتقد است که روشنفکران امروز با " آرامش فعال" سعي در پيدا کردن راه‌کارهايي براي دستيابي به ايده‌هاي خود دارند. اين جمله طرح يک فرضيه است. فرضيه‌اي در مورد وضعيت روشنفکري امروز. بيانش دليل مي‌خواهد. در حاليکه نويسنده بدون ذکر دلايل طرح چنين فرضيه‌اي به سرعت از موضوع مي‌گذرد يا آخر مقاله براي روشنفکر امروز نسخه رفتاري مي‌پيچد. نويسنده معتقد است وظيفه روشنفکري در ايران امروز تمرکز بر مطالبات اجتماعي مستقل از گرايشات سياسي‌ست. اين نکته قابل توجه است اما ربطي به موضوع مقاله ندارد.
و مثال‌هايي از دسته دوم
4-نويسنده تعدادي از کلمات را داخل گيومه گذاشته. من هر چه خواندم نفهميدم علت اين کار يا رابطه اين کلمات با هم چيست. کلماتي که داخل گيومه قرار مي‌گيرند به دليلي برجسته شده‌اند اما در اين مقاله علت مشخص نبود.
5-مقاله پر از کلماتي‌ست که به دنبال هم آمده اما معني مشخصي به ذهن متبادر نمي‌کند.
بخشي از مقاله: "اما در وجه دانش اجتماعي (وجه يعني چي ؟) و نگرش هاي سياسي( اين دو تا خيلي با هم فرق دارند)، مطالبات عدالت خواهي و انتقادهاي اجتماعي از وضعيت جامعه، بخشي از رويکرد جريان روشنفکري را در پي داشت که چشم انداز «دموکراسي» (چشم‌انداز دموکراسي يعني چي ؟) و قانون گرايي( چرا اين يکي توي گيومه نيست؟) از جمله اين حرکت ها بوده است."
بخشي از مقاله: "اين نوع افت و خيزهاي برآمده از جريان هاي سياسي تا اوايل دهه 20، در فضاي تحزب و رفتارهاي سياسي(يعني چي؟)، به گونه يي بود که به علل تاخيرهاي فرهنگي(تاخير فرهنگي يعني چي؟) و اختناق حاکم در عصر پهلوي، به تدريج از دنياي عدالت خواهي( دنياي !!! عدالت‌خواهي) به سمت آزادي خواهي و دفاع از فرديت انجاميد."

من براي نويسنده مقاله که البته نمي‌شناسمشان احترام زيادي قائلم و فرض را بر اين مي‌گذارم که آقاي معتقدي بسيار باسواد است و حرف براي گفتن زياد دارد. اما اينکه چگونه بگوئيم به اندازه اينکه چه بگوئيم مهم است. روزنامه‌هاي ما پر شده از مقالات نامفهومي که در نهايت هيچ چيز به دانش خواننده اضافه نمي‌کند. برايش طرح سوال نمي‌کند. در کشف پاسخ سوالاتش راهنمائيش نمي‌کند.
روزنامه‌ها نوع خاصي از اطلاعات نوشتاري را منتقل مي‌کنند. روزنامه طيف خواننده وسيعي دارد. خواننده روزنامه انتظار دارد در کمترين زمان ممکن مطلبي را بخواند که به "بحث روز" در حوزه مورد علاقه‌اش (خواه انديشه يا سياست يا سلامت يا..) بپردازد. خواننده روزنامه هيچ مطلبي را دوبار نمي‌خواند. در غير اينصورت سراغ کتاب مي‌رود که هم لزوما بحث روز نيست و هم مي‌تواند پيچيدگي در متن و در محتوا داشته باشد. متاسفانه روزنامه‌هاي ما، به خصوص آنهايي که طيف روشنفکران، انديشمندان و تحصيل‌کرده‌هاي جامعه را مي‌خواهند مورد خطاب خود قرار دهند اصلا به اين نکات توجه نمي‌کنند. استفاده از زبان پيچيده، مفاهيم عميق و چند مفهومي و ترکيبات بي‌معني آفتي‌ست که مدتهاست دامن‌گير کتاب و روزنامه‌هاي ما شده. ما مي‌خوانيم اما در واقع نمي‌خوانيم.

اين پست در تاريخ 2007/12/07 نوشته شده است.

هیچ نظری موجود نیست: